تاج آسيا وقتي از مادر متولد شدم..صدايي در گوشم طنين انداخت که بعد از اين با تو خواهم بود. به او گفتم تو کيستي؟ گفت :غم! فکر کردم غم عروسکي خواهد بود که من بعدها با اون بازي خواهم کرد. ولي بعدها فهميدم!! که من عروسکي هستم در دستان غم. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|